.:: Your Adversing Here ::.

شهر من شال

شهر مظلوم من مي دانم كه عده اي موش صفت در دامان خود داري كه تداعي گر مثل معروف مار در آستين خويشتن پرورش دادن هستند و مي دانم كه دلت همانند دلم خون است زيرا چندي نابكار نمك نشناس  نمكت خورند نمك دانت شكنند.

شهر مسكين من مي دانم كه شماري دنيا پرست بر گرده ات نشسته اند و چنان بر تن نحيف و نزارت شلاق آز و طمع شان را فرو مي كوبانند كه آه از لبت بر مي خيزد و اشك از چشمانت جاري مي شود.

 

شهر طاعوني من كه به غارت رفته اي  به دست زر اندوزاني پست.زراندوزاني كه بيمارت كردند و تو را بسيار شبيه به فردي طاعوني ساختند تا شايد نماند از تو نامي بلند به جا.

 

شهر دوست داشتني من دوستت دارم تا به سر حد جان و دوست دارت خواهم ماند وليكن با تو اي زادگاه عزيزتر ز جانم عهد مي بندم  براي مترقي شدنت از هيچ كوششي دريغ نكنم  و باز عهد مي بندم روزي كوس رسوايي خيانت كاران را زنم.   

 

 

 

              * بنشينند به انتظار كه  انفجار نزديك است* 

مشاهده ادامه مطلب شهر من شال

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد